عروس سفارشی چگونه آغاز شد…

Niki

در نظرسنجی اخیر ما به شما گفتیم که " هر چیزی را از ما بپرسید " و وقتی متوجه شدیم که بسیاری از شما می خواهند بدانند عروس سفارشی چگونه شروع به کار کرد، بسیار متعجب شدیم. این سؤالی است که اغلب از ما پرسیده می‌شود و نسخه کوتاه آن را به یک «T» می‌چسبانیم، اما نحوه شروع ما بسیار طولانی‌تر، کمی دراماتیک‌تر، بسیار سرگرم‌کننده‌تر و مهم‌تر از همه کاملاً غیرمنتظره است.

فهرست مطالب

    همه چیز از 6 دسامبر 1986 شروع شد، روزی که من برنده عکاسی عروسی خود با عکاسی Scuffins!! به دنیا آمدم...


    نه فقط شوخی کردم، در واقع سال ها بعد شروع شد. من در آستانه 25 سالگی بودم و در سال آخر دانشگاه، جایی که در رشته زیست شناسی حیوانات و بوم شناسی تحصیل می کردم، در حالی که جس به تازگی 20 ساله شده بود و در یک پذیرش در یک پارک تعطیلات محلی کار می کرد. اگرچه ما همدیگر را می شناختیم که سلام کنیم، اما واقعاً همدیگر را نمی شناختیم، والدین ما سال ها قبل با هم دوست شده بودند و در نهایت این مادرمان بود که ما را دور هم جمع می کرد.

    در آن زمان. من به‌تازگی از شغلم به عنوان مدیر یک باشگاه ورزشی محلی اخراج شده بودم، که برای پرداخت هزینه‌ام در دانشگاه به آن تکیه می‌کردم. فقط 5 ماه باقی مانده، به مقداری پول نیاز داشتم تا ببینم چند ماه گذشته یا دوره ام را پرتاب کرده ام. نمی‌خواستم خودم را محدود کنم که دوباره با پایان‌نامه و امتحاناتم ساعات کاری تعیین کنم، بنابراین تصمیم گرفتم کسب‌وکار کوچک خودم را راه‌اندازی کنم. من به محیط زیست علاقه زیادی داشتم و عاشق صنایع دستی بودم، بنابراین مندو مورد از چیزهای مورد علاقه ام را با هم ترکیب کردم و شروع به ساخت لوازم التحریر عروسی دوستدار محیط زیست خود با استفاده از مواد بازیافتی و پایدار کردم.

    در همین حال، جس یک عکاس عروسی نوپا در حال ساخت بود. او وب سایت خود را راه اندازی کرده بود و شروع به ایجاد یک نمونه کار کرده بود. با این حال، او از شغل خود به عنوان یک مسئول پذیرش بسیار ناراضی بود و اغلب خود را در رویاپردازی در مورد زمانی می دید که روزی برای خودش کار می کرد.

    خیلی از مردم این را نمی دانند، اما زمانی که ما شروع به کار کردیم، در واقع ما این را می دانستیم. یک تیم 3 نفره و ما یک نام کاملاً متفاوت داشتیم! وقتی برای اولین بار شروع به ساخت لوازم التحریر کردم، یکی دیگر از دوستانم که او نیز در دانشگاه بود و به دنبال کسب درآمد از طرف من بود، به من کمک کرد. ما چند طیف مختلف طراحی کردیم، سبک‌ها، رنگ‌ها و مواد را آزمایش کردیم (به گذشته نگاه می‌کنیم که افتضاح بودند اما در آن زمان فکر می‌کردیم که شگفت‌انگیز هستند، HA!). من یک عکسبرداری سبک کوچک در باغم ترتیب دادم و چند عکس در Olympus SP قدیمی خود گرفتم اما آنها واقعاً وحشتناک بودند! نمی دانستم با دوربین چه کار می کنم و حتی سرنخی کمتری از نور داشتم. ما صفحه‌ای در فیس‌بوک ایجاد کردیم به نام "Envi Occasions" (که اگر می‌خواهید خوب بخندید هنوز فعال است، اما نه، من به آن لینک نمی‌دهم، بنابراین باید کمی جستجو کنید)، تصاویر را قرار دهید و منتظر بمانید. برای سفارشات به رول در! البته آنها این کار را نکردند...

    من متقاعد شده بودم که برای ساخت این کار به بهتر نیاز داریمیک روز داشتم با مادرم چت می‌کردم که به من پیشنهاد داد از دختر دوستانش، جس، بپرسم. آن شب من او را به عنوان یک دوست در فیس بوک اضافه کردم و پیامی برای او فرستادم که در آن توضیح می داد ما در حال انجام چه کاری هستیم و از او پرسیدم که آیا او علاقه مند است در ازای عکس هایی برای نمونه کارها عکس بگیرد. در عرض چند ساعت او پاسخ داد و توضیح داد که او نیز به دنبال راه اندازی یک تجارت در صنعت عروسی است، خودش یک صنعتگر مشتاق است و دوست دارد کمک کند. "جلسه" رسمی ما در مورد کسب و کار خود، آنچه از آینده می خواهیم و اینکه چگونه می توانیم با هم کار کنیم بحث کردیم. من واقعاً به یاد ندارم که چگونه موضوع وبلاگ نویسی برای اولین بار مطرح شد، اما یادم می آید که جس می پرسید آیا ما وبلاگ می خوانیم؟ من فقط می توانم از جانب خودم صحبت کنم، اما منصفانه است که بگویم نمی دانستم او در مورد چه چیزی صحبت می کند؟ من حتی نمی دانستم که یک وبلاگ یک چیز است، بنابراین طبیعتاً می خواستم بیشتر بدانم. او برخی از موارد مورد علاقه خود را به ما نشان داد و توضیح داد که چگونه می توانند به ترویج یک تجارت کمک کنند. از آن لحظه به بعد، من درگیر بودم و می‌دانستم که می‌خواهم وارد شوم.

    همیشه می‌خواستم یک روزنامه‌نگار طبیعت باشم و به دنبال تجربه نوشتن بودم. مطمئناً عروسی ها و طبیعت نمی توانستند دورتر از هم باشند، اما مهارت هایی که می توانستم از راه اندازی یک وبلاگ بیاموزم بسیار قابل انتقال است و من نمی توانستم برای شروع صبر کنم. بنابراین با اشتیاق من به نوشتن، اشتیاق جس بهعکاسی و عشق ترکیبی ما به کاردستی، تصمیم گرفتیم با هم متحد شویم و وبلاگی را با هدف تبلیغ مشاغل کوچک خود راه اندازی کنیم.


    بنابراین ما یک وب‌سایت جدید برای «Envi Occassions» راه‌اندازی کردیم، که در آن نه تنها کارهای خودمان را به اشتراک می‌گذاریم، بلکه چیزهایی را که الهام‌بخش ما هستند - عروسی‌های دست ساز و منحصر به فرد، عکاسی با کیفیت بالا، سایر موارد کوچک را به اشتراک می‌گذاریم. کسب و کار، صنایع دستی، DIYS و غیره. ما به دنبال راه اندازی در اکتبر 2011 بودیم، بنابراین تصمیم گرفتیم تعدادی عکس کوچک راه اندازی کنیم تا تعدادی عکس برای راه اندازی داشته باشیم. هرگز آن عکس‌برداری‌ها را فراموش نمی‌کنم، اولی که در آن من و جس به‌عنوان یک زوج همجنس مدل شدیم، که حالا من را عصبانی می‌کند و برای دومی، یک لباس از دختری که اخیراً در دانشگاه من ازدواج کرده بود، قرض گرفتم و با هم همکاری کردم. آن را با کفش های کتانی Converse، فکر می کنیم که ما بسیار جایگزین هستیم. اگرچه در آن زمان، فکر می کنم اینطور بود!

    همه چیز طبق برنامه پیش رفت و در 12 اکتبر 2011، اولین پست وبلاگ خود را منتشر کردیم! ما در مورد این سرمایه گذاری مشترک جدید بسیار هیجان زده بودیم اما در اواسط نوامبر تیم 3 نفره ما به طور غیرمنتظره ای به یک تیم 2 نفره تبدیل شد.

    این برای من و جس تعجب برانگیز بود اما تصمیم گرفتیم که این زمان برای تفکر فرا رسیده باشد. . جس در ابتدا به «Envi Occasions» پیوسته بود، اما با توجه به اینکه یکی از اعضای اصلی موسس اکنون رفته است، نام دیگر درست نیست؟ ما می خواستیم یک نام جدید برای منعکس کننده این تغییر باشدجهت، اما خیلی سخت بود!! فکر کردن به نام هرگز نقطه قوت ما نبوده است. در نهایت این پدر جس بود که نام عروس سفارشی را به ما داد. باید اعتراف کنم، من سرخورده نبودم، فکر نمی‌کنم هرکدام از ما سرخورده باشیم؟ کلمه "Bespoke" قدیمی به نظر می رسید، اما بهترین چیزی بود که داشتیم و هر چه بیشتر منتظر بمانیم، مدت زمان بیشتری طول می کشید تا بتوانیم دوباره به راه بیفتیم، بنابراین DIY HULA HOOP PHOTO DISPLAY با آن پیش رفتیم.

    نام جدید، به معنای نام تجاری جدید است. جس یک تصویرگر بزرگ در فیس بوک پیدا کرد که به ما پیشنهاد طراحی لوگو را داد. این نقاشی از یک عروس سرخ شده بود، در پس زمینه صورتی نوزاد در یک قاب قدیمی قدیمی. همه چیز بسیار قدیمی به نظر می رسید اما در آن زمان احساس کردیم که به خوبی با نام قدیمی ما مطابقت دارد.

    در پایان نوامبر 2011، ما آماده بودیم تا با ظاهری جدید و یک سایت جدید راه اندازی کنیم. همه چیز خوب پیش می رفت، ما اولین سفارش لوازم التحریر خود را گرفتیم زیرا یکی از دوستانم در آن افزایش فروش: چگونه گلفروشان می توانند از هفته مدیران حرفه ای سود ببرند زمان ما را استخدام کرد تا دعوت نامه های عصر خود را بسازیم و جس برای دومین عکاس محلی دیگر عکاسی می کرد. مطمئناً همه اینها رایگان بود و ما از وبلاگ خود درآمد صفری داشتیم زیرا در آن زمان حتی به تبلیغات فکر نمی کردیم، اما با این حال سرگرم کننده بود.

    مجموعه ای از اتفاقات ناگوار از جمله اخراج من به عنوان ساقدوش، لغو رزرو عروسی و پایان دوستی، بعداً من و جس در ماه می 2012 به کالیفرنیا رفتیم. خوشحال کننده بود.حادثه ای که در نهایت منجر به برداشتن اولین قدم های بزرگ خود در دنیای وبلاگ نویسی عروسی شد. همه به لطف یک ملاقات تصادفی با یک طراح لباس معروف، در حالی که در نمایشگاه عروسی شرکت نکردیم، در محلی که رویاها ساخته می شوند - لس آنجلس.


    سوالی که اغلب از ما پرسیده می شود این است که چگونه وبلاگ خود را به یک تجارت موفق تبدیل کردید؟ صادقانه می‌توانم بگویم، در 7 سالی که برید سفارشی را اجرا می‌کردم، خیلی بیشتر از آنچه در دانشگاه یاد گرفتم، یاد گرفتم و بسیاری از درس‌هایی که کشف کردم در همان سال اول بود. کلید راه اندازی هر کسب و کاری کمتر در مورد طرح های تجاری و حاشیه سود است و بیشتر در مورد ریسک کردن و جلب اعتماد است. این عکسبرداری بود که با همکاری طراح دبورا لیندکویست انجام دادیم که مورد توجه عروس سفارشی قرار گرفت. اینجا زنی بود که به خاطر همکاری با افرادی مانند شارون استون، پینک، جسیکا آلبا، کریستینا آگیلرا و ریحانا بسیار شناخته شده بود و به دو دختر جوان که هر دو را تازه ملاقات کرده بود و برای تمام 5 دقیقه اعتماد داشت. هزاران پوند لباس طراح را به کوه‌های یوسمیتی ببرند تا با تعدادی از افرادی که حتی واقعاً نمی‌شناختند عکس‌برداری کنند. دیوانه است، درست است!؟

    اما خدا را شکر که این کار را انجام داد، زیرا من اغلب فکر می کنم که اگر همه آن ستاره ها به آن شکل خاص در یک راستا قرار نمی گرفتند، اگر همه وقایع رخ داده بودبه این ترتیب اتفاق نیفتاده بود، پس بعید است که ما هرگز به کالیفرنیا برسیم چه رسد به یوسمیتی. روز فیلمبرداری سرد بود، برف شروع به باریدن کرده بود، ما در یک کشور خارجی، در وسط جنگل بودیم و می خواستیم در کلبه ای بخوابیم با گروهی از بچه ها و دخترانی که تازه با آنها آشنا شده بودیم. . من هم عصبی و هم هیجان زده بودم، اما مهمتر از همه می دانستم که می خواهم این زندگی من باشد. نه آنقدر عکاسی، اگرچه من آنها را به همان اندازه دوست داشتم، بلکه تصادفی بودن همه آنها. عروس سفارشی فقط چهار ماهه بود و ما از قبل فرصت یک زندگی را تجربه می کردیم. فکر می‌کنم نه تنها از طرف خودم، بلکه از طرف جس هم صحبت می‌کنم وقتی می‌گویم، آن روز هر دوی ما در کوهی در یوسمیتی متوجه شدیم که این شغلی است که می‌خواهیم تا آخر عمر انجام دهیم!

    پس چگونه آیا از آن به سمت پول درآوردن رفتیم؟ خب، این یک داستان دیگر برای زمان دیگری است، اما در حال حاضر، امیدوارم از یادگیری بیشتر در مورد نحوه شروع عروس سفارشی لذت برده باشید و ما مشتاقانه منتظریم تا به زودی قسمت بعدی داستان خود را با شما به اشتراک بگذاریم...

    اگر سؤالی در مورد نحوه شروع ما دارید، لطفاً آنها را در نظرات زیر مطرح کنید.

    Written by

    Niki

    ما فردیت را با دوزهای روزانه از زیبایی عروسی شیک و آموزش هایی برای الهام بخشیدن به زوج ها برای ایجاد عروسی شخصی و منحصر به فرد جشن می گیریم.خواه روستایی باشد یا یکپارچهسازی با سیستمعامل، حیاط خلوت یا ساحل، DIY یا DIT، تنها چیزی که ما می خواهیم این است که خود فوق ستاره خود را به طریقی در عروسی خود بگنجانید!با وبلاگ آموزشی ما به دنیای جواهرات عتیقه شیرجه بزنید. تاریخچه، ارزش و زیبایی جواهرات قدیمی، حلقه های عتیقه و مشاوره پیشنهاد ازدواج را در راهنمای متخصص ما بیاموزید.در عوض، ما قول می‌دهیم که الهام‌های شگفت‌انگیز فراوانی را در اختیار شما قرار دهیم و همچنین شما را با ویژگی‌های منحصربه‌فرد وصل کنیم. کسب و کارهای خلاقانه ای که می توانند آن را محقق کنند!